۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه

تنهایی دست ها


هنوز به یادم مانده است دستانت
که مستاصل به چهره ات قفل شده بود و اعتراف می کرد تمامی زندگی بیست و هفت ساله ات را.
هجوم آدم ها با نجواهای خشن شان ، دستانت را مضطرب کرده بود
هنوز یاد آن شب دیوانه ام می کند