۱۳۹۰ تیر ۱, چهارشنبه

رابطه های ما


چندان نمی شناسمش. به واسطه ی جمعی که هر از گاهی دور هم جمع می شویم و گفتگو می کنیم و از حال روزمان خودمان را با خبر می کنیم، آشنا شده ایم. برعکس بچه های جمع که چند سالی است تنها زندگی می کنند و از خانواده هایشان دورند، او با خانواده اش زندگی می کند. این را گفتم که بگویم تنهایی بعضی از آدم های جمع را ندارد، گر چه تنهایی همیشه با ماست. از زمانی که به این شهر مهاجرت کرده، در شرکتی که خانواده اش تاسیس کرده اند، کار می کند. از نظر مالی مشکلی ندارد.
اظهار صمیمت می کرد و می خواست بیشتر همدیگر را ببینیم و من برایش وقت می گذاشتم تا هم بشناسمش و هم با هم گپی بزنیم. گاهی هم او را به جمع های دیگری دعوت می کردم که با آدم های بیشتری آشنا شود و تنهایی که مدام از آن می نالید را کمتر کند. به مهمانی یا تولدی اگر دعوت می شدیم، اصرار داشت که من هم همراهش باشم و من هم بیشتر مواقع قبول می کردم و همراهش می شدم. در جمعی که بچه ها را کم و بیش می شناختیم، با یکی از پسرها وارد رابطه ی صمیمی تری شد. این رابطه اش شروع شد و رابطه اش با من تمام شد. حتا به تلفن های من جواب هم نمی داد. قبلن هم این مدل تجربه را داشته ام، که بعضی از زن ها وقتی وارد رابطه ی دوستی با پسری می شوند، وقت شان فقط محدود به رابطه ی جدیدشان می شود.
یک سالی ندیدمش. چند روز پیش دوباره تلفن زده و اظهار دوستی و صمیمت و دیدن و گپ زدن. دیدمش. پریشان بود. گریه می کرد. رابطه اش با پسر تمام شده بود. پسر وارد رابطه ی دیگری شده بود. سعی کردم آرام اش کنم و بگذارم فقط حرف بزند. گاهی نفس اش می گرفت. جرات اش کم شده بود.
من از این همه ضعف دردم می گیرد. از این همه وابستگی دردم می گیرد. از اینکه زنی ، زندگی اش را در دیگری معنی کند، رنج می برم. رابطه ی عاطفی وقتی تمام می شود، درد دارد، می دانم، اما دردم می گیرد، که رابطه هامان برای مان چالشی محسوب نمی شود که جنگ کنیم برای یادگیری و شناخت خودمان. بیشتر مریض می شویم و انتظار داریم که فقط فهمیده شویم. رابطه ای که خود را کمرنگ ببینیم و معیارهایمان را تنها سلیقه های گوناگون او شکل دهد، و حتا این سعی بیهوده که خود را مدرن تزیین کنیم که از جماعت روز، دور نمانیم، هیچ دردی را درمان نمی کند. درمان فکر من است که بیمار است، که وابسته است، که تب کرده است و هیچ پاشوره ای جز آگاهی ، جز رویارویی آگاهانه با رنج، درمانش نمی کند.

هیچ نظری موجود نیست: