۱۳۹۰ تیر ۲۰, دوشنبه

گل بکاریم






یه خونه ای هست توی یکی از خیابون های واشینگتن که یه مرد ویتنامی یک سالی می شه که توی اون زندگی می کنه.
خونه در عرض این یک سال غرق گل شده. حیاط جلویی و حیاط پشتی خونه پر از گل شده. مرد فقط کاشته و آب داده و نگاه شون کرده و خندیده. روی دیوارهای خونه گلدون آویزان کرده، تمام رف های پنجره های خونه پر از گله. حتا فضای جلوی پارکنیگ رو هم پر از گل کرده.
یه روح رنگی می تونه انقدر رنگ تولید کنه. می تونه انقدر فضا رو پر از عطر کنه. می تونه به همه ی دیوارها، پنجره ها ، درها، روح هدیه بده. یه روحی که زنده ی زنده است. رنگ داره. عطر داره. اون خونه، هر روز به همه ی زنده های اونجا، زندگی و عطر هدیه می ده. رنگ هدیه می ده.
آهای مردم زیبا، بیاین روح مون و صدا کنیم، بیاین درون مون رو صدا کنیم. بیاین آواز بخونیم. یه آواز دسته جمعی.  بیاین گل بکاریم. گل های رنگی. بیاین با آویزان کردن گل های رنگی روی دیوارهای خونه هامون، معنی دیوار و عوض کنیم. بیاین پنجره ها رو باز کنیم و رف هاش رو پر کنیم از خنده. بگذاریم عطر گل های کاشته شده مون توی فضا جاری بشه و عشق پراکنده بشه .
آهای مردم زیبا، دانه های به خاک نرفته منتظر دست های من و تو هستن که در خاک فرو روند و آفریده شن.   

هیچ نظری موجود نیست: